دادن تضمین برای رفع حصر موسوی و کروبی
به گزارش جام نیوز، سایت الف نوشت:
۱- مدتهاست که رسانه های اصلاح طلب و حامی دولت و نیز اپوزیسیون خارج از کشور، موضوع رفع حصر آقایان موسوی و کروبی را مطرح و احتمالا پروژه هایی را هم در این خصوص دنبال می کنند. به ادعای این رسانه ها رفع حصر یک خواسته ملی و عمومی است!
شکی نیست که انتظار برخی از حامیان سیاسی آقای روحانی رفع حصر است و طبیعی هم هست که هراز گاهی این خواسته خود را از وی طلب کنند. اما ادعای اجتماعی بودن این مطالبه، یک جنجال رسانه ای برای ایجاد موجی اجتماعی است که به هیچ وجه با عقل سلیم جور در نمی آید. احتمالا منظورشان از مطالبه اجتماعی، همان محافل سیاسی اصلاح طلب است. البته کشف و درک دغدغه های واقعی و مطالبات اصلی مردم با کمی قدم زدن در کوچه و خیابان و بازار و … و نشست و برخاست با مردم و یا حضور در محافل اجتماعی و خانوادگی مشخص می شود. با این حال می توان درباره رفع حصر حرف زد و به مقدمات و موخرات و تبعات و نتایجش پرداخت.
۲- حصر موسوی و کروبی حدودا یک سال و اندی بعد از انتخابات سال ۸۸ رخ داد. حوادثی که هر دو طرف ماجرا اشتباهات زیادی در بروز و ادامه آن داشتند. هم مسئولان (اجرایی، نظارتی، انتظامی و …) و هم معترضان و رهبرانشان. البته فعلا به دنبال وزن کشی اشتباهات طرفین نیستیم اما سوال اینجاست که دو طرف ماجرا آیا حاضر به قبول نقش و مسئولیتشان بودند یا خیر؟ واقعیت این است که از همان ابتدا، تقریبا اکثر مدافعان نظام ضمن رد ادعاهای موسوی (از جمله ادعای تقلب) به اشتباهات صورت گرفته هم اشاره می کردند. به عنوان نمونه می توان به انتقاد بسیاری از اصولگرایان به حمایت برخی از اعضای شورای نگهبان از احمدی نژاد، یا انتقاد نسبت به برخی از برخوردهای صورت گرفته یا اعتراض به جنایت کهریزک و … اشاره کرد. اما آیا این خودانتقادی و اعتراف به اشتباه در جریان مقابل هم وجود داشت؟
۳- میرحسین موسوی که تا چند روز قبل از انتخابات، خود را ملزم به رعایت قوانین کشور می دانست و از طریق همین سیستم و همین مجاری قانونی در انتخابات ثبت نام کرده بود و به صراحت بر لزوم تبعیت از قانون و احترام به رهبری و ولایت فقیه سخن می گفت، ناگهان برآشفت و به تدریج همه بافته های قبلی خود را رشته کرد. میرحسین با دعوت حامیان خود برای اعتراض و اردوکشی خیابانی، عملا فضایی را بوجود آورد که کنترل آن از دستش خارج شد، به تدریج تمام کسانی که در سی و چند سال گذشته از انقلاب و امام کینه به دل داشتند، در لابلای جمعیت معترض انتخاباتی قرار گرفتند و فضا و شعار و جریان آن را به کلی تغییر دادند. اما موسوی چنین شرایطی را یا ندید یا عمدا چشمهایش را بر آن بست.
۴- فضای آشفته و بحرانی، تبعات خاص خود را دارد. آشوب، اغتشاش، ناامنی، آسیب و تخریب اموال عمومی و اموال شخصی مردم، برهم زدن آرامش اجتماعی، فضای غبار آلود و پر از کینه و دشمنی و اختلاف و … در همچین شرایطی گنهکار و بی گنه با هم می سوزند. آرامش ذهنی و اجتماعی و اقتصادی مردم تحت الشعاع بحران و ناامنی قرار می گیرد. قطعا کنترل این فضاها سخت و پیچیده تر از شرایط عادی است. ما منکر اشتباهات صورت گرفته نیستیم، همان گونه که اشاره شد بسیاری از منتقدان موسوی، منتقد این اشتباهات نیز بوده اند، اما سوال اینجاست که آیا موسوی و کروبی و حامیان و رسانه های آنها هم حاضر شده اند که سوزنی به خودشان بزنند؟ آیا اصلا نقدی را متوجه خودشان می دانند؟
۵- یکی از اشتباهات بزرگ این جریان در سال ۸۸ مطلق نگری آنها بود. موسوی و حامیانش، حامیان نظام را مشتی آدم جاهل و قاتل و مزدور و متجاوز و دزد و وحشی و ساندیس خور معرفی می کردند و خودشان را مظلوم و محروم و بی گناه و عاری از هرگونه اشتباهی! متاسفانه این نگاه هنوز هم تفکر غالب در این جریان است و حتی گذشت زمان و فروکش کردن احساسات هم منجر به بازنگری و آسیب شناسی و قبول برخی اشتباهات نشده. حال چگونه می توان انتظار داشت که حکومت در تصمیم هایش بازنگری کند؟ اصلا چه تضمینی برای عدم تکرار آن حوادث وجود دارد؟
۶- برخی شرط رهایی موسوی و کروبی را توبه آنها می دانند، اما رفع حصر شرط دیگری می تواند داشته باشد: رفع حصر به شرط عدم تکرار آشوبها، اغتشاشات، ناامنی های اجتماعی و ضرر و زیان اقتصادی به جامعه و مردم. جریانی که از رفراندوم برای کسب نظر مردم دم می زند، مرد و مردانه این شرط را با مردم در میان بگذارد و آنها را مخیر به قبول یا رد این شرط کند. این عاقلانه ترین شرط برای رفع حصر آدمهایی هست که در یک سال و نیم بعد از انتخابات سال ۸۸، با تعصبشان و اصرار بر خواسته هایشان و رد همه پیشنهادها، بر آتش فتنه و بحران و ناامنی دمیدند.
۷- حامیان موسوی و کروبی احتمالا در جواب خواهند گفت که جای نگرانی نیست. هیچ آشوبی بعد از رفع حصر اتفاق نمی افتاد. قبول. لطفا همین را به صورت مکتوب به امضای آقایان موسوی و کروبی برسانید.